تلخک

تلخک کانال ایتایی

برگشتم البته دوباره :(

بالاخره اومدم با ی اسم جدید وب واگزار نشده ولی کانالش اومده wink

اگه ایتا داری حتما عضو بشو 

https://eitaa.com/talkhak2

برگشتم

بالاخره اومدم با ی اسم جدید وب واگزار نشده ولی کانالش اومده wink

اگه ایتا داری حتما عضو بشو 

https://eitaa.com/talkhak2

تاریخچه روز دروغ آوریل

اولین روز ماه آوریل (12 یا 13 فروردین)، همه‌ساله در بسیاری از کشورهای جهان با گفتن دروغ‌هایی به شوخی، جشن گرفته می‌شود. این روز بخصوص به «روز دروغ آوریل» معروف است. در این روز، میلیون‌ها نفر در سراسر جهان با گفتن دروغ‌هایی جالب یکدیگر را سرِ‌کار گذاشته و لحظاتی شاد در کنار خانواده، همکاران و همکلاسی‌هایشان سپری می‌کنند.رسانه‌های دیداری و شنیداری و همچنین مطبوعات نیز تلاش می‌کنند با انتشار اخبار تقلبی جالب سهمی در شوخی‌های «روز دروغ آوریل» داشته باشند. افرادی که شوخی‌های دروغین این روز را باور کنند، «احمق آوریل» (April Fool) لقب می‌گیرند. دروغ‌گویی در این روز از صبح تا ظهر ادامه پیدا می‌کند و شخصی که پس از این زمان دروغی بگوید نیز احمق آوریل نامیده می‌شود. روز دروغ آوریل از قرن نوزدهم به بعد دیگر جزء تعطیلات ملی کشورهای غربی محسوب نمی‌شود. با این وجود، مردم این کشورها هر ساله، به طور پرشوری مراسم این روز را برگزار می‌کنند.   

تاریخچه «روز دروغ آوریل»:  
درباره منشأ و دلیل نامگذاری چنین روزی اتفاق نظر وجود ندارد. بسیاری معتقدند تلاش «پاپ گریگوری سیزدهم» در سال 1582 برای جایگزینی «تقویم ژولین» با «تقویم گریگوری» منجر به پیدایش روز دروغ آوریل شد. طبق تقویم جدید، قرار شد آغاز سال نوی میلادی به جای پایان مارس (اوایل فروردین) در اولین روز ماه ژانویه (اوایل دیماه) جشن گرفته شود. برخی بدون آگاهی از قانون جدید، آغاز سال نو را همچنان در اولین روز آوریل جشن می‌گرفتند. گریگوری سیزدهم بین سال‌های 1572 تا1585 یکی از پاپ‌های کلیسای کاتولیک رم بود. برخی نیز معتقدند منشأ پیدایش روز دروغ آوریل به دورانی بازمی‌گردد که در آن مردم جشنواره‌های بهاری به نشانه پایان زمستان، تاریکی  و ظلم حکومت‌های استبدادی برگزار می‌کردند. در روم باستان نیز مردم با برگزاری جشنواره‌ «شادی» (هیلاریا) رستاخیز «آتیس،» خدای حاصلخیزی رومیان، را با پوشیدن لباس‌های مبدل، جشن می‌گرفتند. این روز در فرهنگ‌های دیگر نیز جشن گرفته می‌شود. قدمت این جشنواره‌ها به سده 16 میلادی بازمی‌گردد. 
آنچه به طور قطع می‌توان گفت این است که تا پیش از قرن 18 میلادی، جشنواره «شادی» در سراسر انگلیس به صورت یک مراسم ملی برگزار می‌شد. جالب اینجاست که در هیچ یک از نمایشنامه‌های «شکسپیر،» شاعر و نامیشنامه‌نویس معروف انگلیسی، اشاره‌ای به «روز دروغ آوریل» نشده است. با این وجود، در بیشتر آن‌ها شخصیت‌های زیرکِ به‌ظاهر احمق ، وجود دارند؛ رعایا و افرادی عامی که برای مقابله با طبقه اشراف، هوش سرشارشان را پشت نقاب بلاهت پنهان می‌کنند. مردم بسیاری از کشورهای جهان از جمله لهستان، اسکاتلند و ایران، اولین روز

ایرانی ها باهوش ترن

سه نفر آمریکایی و سه نفر ایرانی با همدیگر برای شرکت در یک کنفرانس می رفتند. در ایستگاه قطار سه آمریکایی هر کدام یک بلیط خریدند، اما در کمال تعجب دیدند که ایرانی ها سه نفرشان یک بلیط خریده اند. یکی از آمریکایی ها گفت: چطور است که شما سه نفری با یک بلیط مسافرت می کنید؟ یکی از ایرانی ها گفت: صبر کن تا نشانت بدهیم. همه سوار قطار شدند.
 آمریکایی ها روی صندلی های تعیین شده نشستند، اما ایرانی ها سه نفری رفتند توی یک توالت و در را روی خودشان قفل کردند. بعد، مامور کنترل قطار آمد و بلیط ها را کنترل کرد. بعد، در توالت را زد و گفت: بلیط، لطفا! بعد، در توالت باز شد و از لای در یک بلیط آمد بیرون، مامور قطار آن بلیط را نگاه کرد و به راهش ادامه داد. آمریکایی ها که این را دیدند، به این نتیجه رسیدند که چقدر ابتکار هوشمندانه ای بوده است.
 بعد از کنفرانس آمریکایی ها تصمیم گرفتند در بازگشت همان کار ایرانی ها را انجام دهند تا از این طریق مقداری پول هم برای خودشان پس انداز کنند. وقتی به ایستگاه رسیدند، سه نفر آمریکایی یک بلیط خریدند، اما در کمال تعجب دیدند که آن سه ایرانی هیچ بلیطی نخریدند.
 یکی از آمریکایی ها پرسید: چطور می خواهید بدون بلیط سفر کنید؟ یکی از ایرانی ها گفت: صبر کن تا نشانت بدهم. سه آمریکایی و سه ایرانی سوار قطار شدند، سه آمریکایی رفتند توی یک توالت و سه ایرانی هم رفتند توی توالت بغلی آمریکایی ها و قطار حرکت کرد. چند لحظه بعد از حرکت قطار یکی از ایرانی ها از توالت بیرون آمد و رفت جلوی توالت آمریکایی ها و گفت: بلیط، لطفا!

 

تصادف

یک روز یک زن و مرد ماشینشون با هم تصادف ناجوری می کنه. بطوریکه ماشین هردوشون بشدت آسیب میبینه. ولی هردوشون بطرز معجزه آسایی جون سالم بدر می برن.

وقتی که هر دو از ماشینشون که حالا تبدیل به آهن قراضه شده بیرون میان، رانندهء خانم بر میگرده میگه:

- آه چه جالب شما مرد هستید!…. ببینید چه به روز ماشینامون اومده! همه چیز داغون شده ولی ما سالم هستیم! این باید نشونه ای از طرف خدا باشه که اینطوری با هم ملاقات کنیم و ارتباط مشترکی رو با صلح و صفا آغاز کنیم!

مرد با هیجان پاسخ میگه:

- اوه … “بله کاملا” …با شما موافقم این باید نشونه ای از طرف خدا باشه!

بعد اون خانم زیبا ادامه می ده و می گه:

- ببین یک معجزه دیگه! ماشین من کاملن داغون شده ولی این شیشه مشروب سالمه. مطمئنن خدا خواسته که این شیشه مشروب سالم بمونه تا ما این تصادف خوش یمن که می تونه شروع جریانات خیلی جالبی باشه رو جشن بگیریم!

و بعد خانم زیبا  بطری رو به مرد میده.

مرد سرش رو به علامت تصدیق تکان میده و در حالیکه زیر چشمی  خانم زیبا رو دید می زنه درب بطری رو باز می کنه و نصف شیشه مشروب رو می نوشه و بطری رو برمی گردونه به زن.

زن درب بطری رو می بنده و شیشه رو برمی گردونه به مرد.

مرد می گه شما نمی نوشید؟!

زن لبخند شیطنت آمیزی می زنه در جواب می گه:

- نه عزیزم ، فکر می کنم الان بهتره منتظر پلیس باشیم !!!

تعهد زنانه

روزی مرد خسیسی که تمام عمرش را صرف مال اندوزی کرده بود و پول وداریی زیادی جمع کرده بود، قبل از مرگ به زنش گفت: من می خواهم تمامی اموالم رابه آن دنیا ببرم .او از زنش قول گرفت که تمامی پول هایش را به همراهش در تابوت دفن کند.

زن نیز قول داد که چنین کند.چند روز بعد مرد خسیس دار فانی را واداع گقت.زن نیزبه قولی که داده بود عمل کرد. وقتی ماموران کفن و دفن مراسم مخصوص را بجاآوردند و می خواستند تابوت مرد را ببندند و آن را در قبر بگذارند،


ناگهان همسرش گفت : صبر کنید . من باید به وصیت شوهر مرحومم عمل کنم. بگذارید من این صندوق را هم در تابوتش بگذارم.

دوستان آن مرحوم که از کار همسرش متعجب شده بودند به او گفتند : واقعا شما حماقت بزرگی میکنی که  به وصیت آن مرحوم عمل میکنی.


زن گفت: من نمی توانستم بر خلاف قولم عمل کنم. همسرم از من خواسته بود که تمامی دارایی اش را در تابوتش بگذارم و من نیز چنین کردم. البته من تمامی دارایی هایش را جمع کرده و وجه آن را در حساب بانکی خود  ذخیره نمودم.

درمقابل چکی به همان مبلغ در وجه شوهرم نوشتم و آن را در تابوتش گذاشتم، تااگر توانست آن را وصول کرده و تمامی مبلغ آن را خرج کند .

پول

سه تا رفیق با هم میرن رستوران ولی بدون یه قرون پول . هر کدومشون یه جایی میشینن و یه دل سیر غذا میخورن و

اولی میره پای صندوق و میگه : ممنون غذای خوبی بود این بقیه پول مارو بدین بریم : صندوقدار : کدوم بقیه آقا ؟ شما که پولی پرداخت نکردی . میگه یعنی چی آقا خودت گفتی الان خورد ندارم بعد از صرف غذا بهتون میدم .

خلاصه از اون اصرار از این انکار که دومی پا میشه و رو به صندوقدار میگه : آقا راست میگن دیگه ، منم شاهدم وقتی من میزمو حساب کردم ایشون هم حضور داشتن و یادمه که بهش گفتین بقیه پولتونو بعدا میدم .

صندوقداره از کوره در رفت و گفت : شما چی میگی آقا ، شما هم حساب نکردی !

بحث داشت بالا میگرفت که دیدن سومی نشسته وسط سالن و هی میزنه توی سرش . ملت جمع شدن دورش و گفتن چی شده ؟

گفت : با این اوضاع حتما میخواد بگه منم پول ندادم

تقلب کردن

یارو : امتحانو چیکار کردی؟
حیف نون : هیچی سفید تحویل دادم.
تو چیکار کردی؟
یارو : هیچی منم سفید تحویل دادم



حیف نون : دیوووونه چرا اینکارو کردی حالا فک میکنن تقلب کردیم :neutral_face:

رفیقشه

پلیس جلومو گرفت میگه این خانوم بدحجاب چه نسبتی با شما دارن؟



حالا هی میخوام بهش بگم این پدرام رفیقمه
خنده نمیذاره که 

قلی

حکومت نظامی بوده به قلی میگن از ساعت ۹ به بعد هر کسی رو تو خیابون دیدی با تیر بزن.

ساعت ۷ یه نفرو با تیر می زنه
میگن: اینو چرا زدی؟



میگه: یه آدرس دستش بود تا یازده هم پیداش نمی‌کرد!!:

۱ ۲
اینجا میتونید نوشته های تلخک رو بخونید :)
امیدوارم از حضور در اینجا لذت ببرید :))
خوشحال میشم با نظراتتون من رو یاری کنیذد :)))

فقط همین ...
در پناه حق باشید ان شاءالله :)
Designed By Erfan Powered by Bayan