تلخک

تلخک کانال ایتایی

عید نوروز و بازار شلوغ

 

وقتی که عید نوروز می رسد مردم دیوانه می شوند آنها همگی در بازار جمع می‌شوند با همدیگر حرف می زنند بعضی از آن ها قدم می زنند و بعضی ها چانه می‌زند من نیز برای بهتر شدن اوضاع چرخم را باد می زنند ولی پدرم که از دست دوستش ناراحت بود برادرم را می‌زد در این میان عده‌ای برای گذراندن زندگی لباس‌هایشان را اتو می زدند تا به مهمانی بروند و بر سر صاحب‌خانه یا میزبان با شکلات سنگ بزنند هنگامی که در کوچه ی محله میانی دعوا شد او من را با سنگ زد و من با توپ توی شیشه خانه جفتی زدم عید نوروز خیلی خوب است به همین دلیل ما به بازی و دعوا و زدن توی گوش یکدیگر خود را سرگرم می کنیم از مردم بی فکر برای پیشرفت در صحنه روزگار کفش خود را واکس می زنند و ما برای برتری بر آنها با چکش میخ زدیم که فهمیدم سیزده بدر شده و از خانه بیرون زدیم و عید تمام شد پس به مدرسه رفتیم و زنگ زده شد من نیز از خانه به بیمارستان زنگ زدم والسلام   نام تمام

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
اینجا میتونید نوشته های تلخک رو بخونید :)
امیدوارم از حضور در اینجا لذت ببرید :))
خوشحال میشم با نظراتتون من رو یاری کنیذد :)))

فقط همین ...
در پناه حق باشید ان شاءالله :)
Designed By Erfan Powered by Bayan