تلخک

تلخک کانال ایتایی

می خوام مرد عنکبوتی باشم چون ..

یه وقتایی هم ارزو میکنم مرد عنکبوتی می بودم ، نه به خاطر اینکه جون ادمارو نجات بدم و نه به خاطر اینکه با تار هام از کل شهر اویزون بشم

فقط و فقط واسه اینکه بعضی موقع که نشستم و میخوام چیزیو بردارم تار بزنم بهش بکشمش نه اینکه پاشم برم بیارمش

پست داداشم

پست کودکی 7 ماهه از مشکلاتش 

nnnnnnn,m    تننلث   خحمک4 صفصذ

داشت کیبورد رو می شکوند بلندش کردم دوتا لگد دیگه هم زد 

با کیبورد پدر کشتگی داره :دی

دو راهی

خدا هیچ موجودی رو سر دوراهی درس خوندن و خوابیدن نزاره ،
.
.
.
.
هر کدومو انتخاب کنی عذاب وجدان میگیری که چرا اون یکی رو انتخاب نکردی

چون اگه بخوابی امتحان کم میاری 

اگه هم بخونی صبح خواب می مونی به امتحان نمی رسی 

پوست=پست!؟

دوستم وبلاگ داشت laugh 

یه مطلب گذاشت خیلی طرفدار زیاد پیدا کردyes

بعد طرف اومد نوشت: 

خیلی عالی بودheart لطفا باز هم از این پوست ها بزارید wink

پوست!!!!!!!!

 اومد برام تعریف کردblush 

بهش گفتم منظورش چی بوده؟؟! 

گفت نمی دونم!!!!! cool

بعد از یک هفته تفکر شبانه روزی و به نتیجه نرسیدن به اون یکی دوستم که یک چیتر حرفه ای بود گفتم بیاد سرور طرف رو هک کنهdevil 

بعد دیدیم سرورش مال افغانستانه طرف هم افغانی بوده منظورش هم از پوست پست بوده laugh

 

حالا پوست من رو دوست داشتین؟؟؟! angel

عقل ندارید ؟؟

جای خالی را با یکی از کلمات (بله/خیر) پر کنید
آیا شما عقل ندارید؟
…… ندارم !
عمرااااا کسی بتونه جواب بده

جوک با کلاس


ﮧﮩﮨﮧﮨﮧﮨﮦﮧﮨ
ﮧﮩﮨﮧﮩﮨﮧﮨﮦ ﮧﮨ
ﮧﮩﮨﮧﮨﮧﮨ
ﮧﮩﮨﮧﮩﮨﮧﮨﮦ ﮧﮨ
ﮧﮩﮨﮧﮨﮧﮨ
ﮧﮩﮨﮧﮩﮨﮧﮨﮦ ﮧﮨ
ﮧﮩﮨﮧﮨﮧﮨﮦﮧﮨﮧﮩﮨﮧﮨ
این جوک رو تو صفحه دکترا دیدم ، خودشون که خیلی میخندیدند !!!
بخند کلاس داره


 

چشاتو ببند

می خوام یه چیزی بگم  که باید چشاتو ببندی

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

چشات بازه قبول نیست اصلا نمی گم 

اسگله

دوستم می گفت :

گوشیم جا مونده بود خونه خالم اینا رفتم بگیرم



یهو دیدم زده 20 تا پیام خوانده نشده
تعجب کردم کسی که به من اس نمیدی



باز کردم دیدیم دخترد خالم نوشته : ممد گوشیت خونه ما جام مونده بیا ببر


اسکله ولی دوسش دارم

وا الله چرا دوسش داره 

باباش گیر بوده :)))

دوستم می گفت با باباش و خواهرش رفتن بازار پالتو بگیرن برای خواهرش بعد باباش هی بهش گیر می داده هر پالتویی بر میداشته یه چیزی می گفته 

تعداد اندکی نمونه

مشکی:مگه بابات مرده!!!
سفید:مگه عروسی؟
نارنجی:رفتگرشهرداری………!!!!!
صورتی:خرس گنده خجالت نمیکشی مگه بچه ای……!!!؟
قرمز:شنل قرمزی،شمر!!؟؟؟؟؟
‌خاکستری:مگه فیلی؟؟!!!؟؟
راه راه مشکی سفید:شبیه گورخرمیشی!!!!
سفید لکه های دایره ای مشکی:مگه گاوی!!؟؟
سفید آستین های مشکی:فتوکپی پنگوئن شدی……!!
دور گردنش خز داشت:چقدر شبیه شترمرغ بودی من نمیدونستم؟؟!!؟؟
ساده ی کوتاه:همینم مونده دخترم کوتاه بپوشه………
ساده ی بلند:شبیه جادوگر شهر اُز شدى……!!

اخرش هم هیچی نخریدن 

کریم

درویشی تهی‌‌دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره‌ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند.

کریم خان گفت: این اشاره‌های تو برای چه بود؟

درویش گفت: نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم.

آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟

کریم خان در حال کشیدن قلیان بود؛ گفت چه می‌خواهی؟

درویش گفت: همین قلیان، مرا بس است.

چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت.

خریدار قلیان کسی نبود جز کسی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد.

پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد.

روزگاری سپری شد. درویش جهت تشکر نزد خان رفت.

ناگه چشمش به قلیان افتاد و با دست اشاره‌ای به کریم خان زند کرد و گفت: نه من کریمم نه تو؛ کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست

۱ ۲ ۳ . . . ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰
اینجا میتونید نوشته های تلخک رو بخونید :)
امیدوارم از حضور در اینجا لذت ببرید :))
خوشحال میشم با نظراتتون من رو یاری کنیذد :)))

فقط همین ...
در پناه حق باشید ان شاءالله :)
Designed By Erfan Powered by Bayan