تلخک

تلخک کانال ایتایی

راه حل دندان درد

رفتم دکتر گفتم دندون سمت راستم بالا درد می کنه نمی تونم باهاش غذا بخورم 

 

گفت باید 3 میلیون بدی تا بکشمش اگه هم می خوای پرش کنی 6 میلیون می شه  یه راه حل رایگان هم هست 

 

با ذوق گفتم  چیه  هرچی باشه قبوله 

 

گفت با اونور غذا بخور 

وصل شد

خب خداروشکر دیروز اینتر نت کلا وصل شد 

اینتر نت که وصل شد نمی دونستم باید چی کار کنم 

من پاچه خوارم ؟

همه به من می گن خیلی جول و پاچه خواری 

تنها کاری که می کنم اینه که هر وقت معلمی رو می بینم بهش میگم سلام صبح بخیر خسته نباشین بعد به احترامش بلند می شم 

من پاچه خوارم؟؟

چرا...

چرا از مرگ می ترسیم ؟

شما چه دلیلی دارید؟

شبی در خلوت گاه فکر

امشب حالم گرفته و مقداری از سرم دود بلند می‌شود اصولا من آدمی گاو هستم چون در میان آدم ها زندگی می کنم ای کاش هیچ وقت مغرور نمیشدم و هیچ نمی فهمیدم و مثل همه اوباش و اراذل کله ام را در لاک خودم می گذاشتم پس به این نتیجه می‌رسم اگر لاک پشت بودن دیگر مشکلی نداشتم اندر حکایت زندگی من همیشه گوسفندانی بودند که چمن دلم را می جوند من از همه قصابان تشکر می‌کنم که گوسفندها را می‌کشند ای کاش تمام شوند ولی نمی دانم که زندگی زیباست و من چون زیباپسند هستم دوست دارم زندگی می کنم عزیزان بدانید که من نادانم و به همین دلیل اراجیفی تحویل خودم می‌دهم کی می رسد که من نیز الاغ نباشم کاش در سینه دلی داشتم که در آن یک بخاری گازی روشن بود دیگر مجبور نمی شدم کاپشن بپوشم یاد آن روزی به خیر که تکه چوبی در دلم آتش گرفت نمی‌دانم کدام بی انصاف با آفتابه روی ان آب ریخت و گذاشت دوباره یخ بزنم امروز به خودم گفتم عمو جان اخم ابرویت کجا رفت همه مطالبی می‌نویسند و در آن ادعا می‌کنند که فارسی را پاس می‌دارند و به همدیگر نشان می دهند ولی این فقط یک ادعاست که خود را مشغول می کنند چقدر گناه دارند ولی من می‌خواهم فارسی پاس ندارم و آن را کرنل بدارم شاید خللی حاصل شود و ما رستگار شویم دیگر داشتم با شیطان بحث می کردم به من گفت فلانی چقدر تو نادانی میدانی که من می دانم آنچه تو میدانی آنگاه آن را گوش می‌کنم و برملاجت می کوبم گفتم که باور ندارم می‌دانید چرا چون همیشه در فکر قناری هایی هستم که مثل ارگ بخوانند و به جای بال دو آیینه ی نامرئی داشتند تا که مطالب به حالت جدی رسید می‌خواهم اعلام کنم که روزی که متولد شدم یکی مرد و به همین دلیل دلایل دیگری نمی آورم و اگر بدانید چقدر عزیزید احتمالاً دیوانه می شوید پس بروید و دیگر برنگردید من نیز می روم تا شاید خود را در لنگه جوراب خودم بجویم که جایی بهتر از آنجایی که می گویند نمی روند نیست

امضا     مرده متحرک

آن شب که باران بارید :)

باران از موادّ پرفایده ای است یکی از فایده های  باران سیل است که زمین را تمیز می‌کند یکی دیگر از فوایده های باران باز کردن راه فاضلاب است که هنگامی که باران می بارد بر اثر فشار آب خیابان‌ها پر از لجن می شود و این به نفع پزشکان است چرا که مردم مریض می‌شوند و عده‌ای نیز می‌میرند و وضع مرده شورها مثل دکترها خوب می شود پس برای اینکه فقر از جامعه برود باران می بارد چون عده‌ای غرق می شوند و ان عده پولدار اند پس یکی از راه‌های گذر راه پر رهرو است اینک به اصل مطلب می رسیم مرا چشم زدند و من نیز با آنها چشمک زدم ولی به علت بارندگی هوا چشم حسود کور شد خلبانان نباید هنگام بارندگی به منزل بروند چون ممکن است از زن هایشان کتک بخورد من یک فایده ی دیگر باران را گویم آن استحمام مجانی است خوش به حال گداها اگر باران آنها را نشوند با لباسشویی خودشان را شستن و قیمت این دستگاه فداکار گران می‌شود پس برای جلوگیری از گرانفروشی نباید بگذاریم که گدا ها زیر سایه بان گدایی کنند این یک توصیه مهم است چون ممکن است سایه بان بیفتد و بعدها بمیرند و قیمت مرده شویی بالا رود      

با تشکر از مغز اقتصاد جهان دکتر ریاضی دان

قدرت کلمات و انگیزه :) + (: معرفی نویسنده جدید

خیلی وقتا پیش میاد با شنیدن چندتا کلمه کوچولو به خودمون میایم و با خوشحالی و شادی به زندگیمون ادامه میدیم.

این همون چیزیه که بهش میگیم جادوی کلمات 💪

جادوی کلمات خیلی خیلی قدرتمنده! 

برای همینه که جملات انگیزشی خیلی بین داوطلبای کنکور پرطرفداره :)))

***

تو میتونی انجامش بدی! من بهت ایمان دارم ...

برو جلو!

***

توی این کلمات یه دنیا نهفته است :) 

با خواندن اخبار خوب و چیزای خوب حالمون خوب خوب میشه ولی ...

وقتی چیزای بدی رو میشنویم ... حالمون بدجور گرفته میشه!! 😶😶

کلمات قدرت خاصی دارند ... حتی شما وقتی که میخواین یه حرف معمولی رو بزنید، اگه از کلمات زیباتری استفاده کنید و با لحن خوبی بیانش کنید، اون حرف تاثیر بیشتری در شنوندگان خواهد داشت :) 

واسه همینه که کلاس های فن بیان و سخنرانی به وجود اومدن :)))

از بحثمون دور نشیم ... قدرت کلمات و انگیزه ای که میدن ... دونستن این چیزا می‌تونه کمک کنه تا زندگی بهتری داشته باشیم :) 

یه روز داشتم یه کلیپی در باره شکل آب تماشا می کردم. 

توی اون کلیپ می گفت اگه بالای سر آب از کلمات قشنگی مثل خدا، مادر و ... استفاده کنیم، شکل مولکولی آب بسیار زیبا میشه :)  اما وقتی که بالای سر همون آب فحش بدیم و از کلماتی که بار منفی دارند استفاده کنیم، شکل مولکولی آب خیلی زشت میشه :(

میتونیم با قرار دادن چندتا کلمه ساده برای خودمون یه جمله انگیزشی درست کنیم و با کمک اون هر جای زندگی که از رسیدن به هدفامون باز موندیم، از اون جمله استفاده کنیم و دوباره موتور رو روشن کنیم و بریم جلو!

ولی قبلش باید هدف داشته باشیم :) 

زندگی بدون هدف، خیلی پوچ و خسته کننده است! 

(ان شاءاللّه در فرصتی دیگر به هدف در زندگی هم خواهیم پرداخت :))

خلاصه اینکه حواستون باشه که از چه کلماتی توی روز استفاده می کنین :)

قدرت کلمات رو دست کم نگیرید و سعی کنید از کلماتی که بار مثبت معنایی دارند استفاده کنید :))

+ دوست دارم در انتهای متن بهتون یادآوری کنم که شما خیلی فوق العاده هستین :)) 

???? چه کلماتی هستن که به شما انگیزه کار و زندگی میدن؟! :)) ????

با آرزوی موفقیت برای همه دوستان :) 

 

 

​​​​​​++ من نویسنده جدید این وب سین حا هستم :) امیدوارم مطالبی که توی این وب قرار میدم، براتون مفید باشن :)

+++ وبلاگ نویسی توی بیان خیلی باحاله و امکاناتش از سرویس های وبلاگ نویسی دیگه خیلی بیشتره :))) 

++++ در پناه حق تعالی باشید .

​​​

 

 

 

علامه طباطبایی

سید محمد حسین طباطبایى معروف به علامه طباطبایى مفسر بزرگ و مشهور دوران معاصر است. شرح حال خودنوشت ایشان چنین است: در سال 1281 شمسى در تبریز در میان یک خانواده عالِم متولد شدم. در پنج سالگى مادر و نُه سالگى پدر را از دست دادم. پس از درگذشت پدر به مکتب و پس از چندى به مدرسه فرستاده شدم و تقریباً مدت شش سال مشغول فراگرفتن فارسى و تعلیمات ابتدایى بودم.

اساتید

سال 1297 وارد علوم دینى و عربى شدم و به سال 1304 براى تکمیل تحصیلات خود عازم حوزه علمى نجف گردیدم و به مجلس درس مرحوم آیت الله شیخ محمد حسین اصفهانى( ره)، مرحوم آیت الله نایینى، مرحوم آیت الله آقاى سید ابوالحسن اصفهانى رفتم. کلّیات علم رجال را نیز پیش مرحوم آیت الله حجّت کوه کمرى، فلسفه را نزد حکیم و فیلسوف معروف وقت مرحوم آقا سید حسین بادکوبى موفق شدم. منظومه سبزوارى و اسفار و مشاعر ملا صدرا و دوره شفاى بوعلى و کتاب اثولوجیا و تمهید ابن تُرکه و اخلاق ابن مسکویه را خوانده ام. مرحوم بادکوبى امر فرمود که به تعلیم ریاضیات بپردازم و لذا به درس مرحوم آقا سید ابوالقاسم خوانسارى که ریاضیدان زبردستى بود، حاضر شدم.

سال 1314 بر اثر اختلال وضع معاش ناگزیر به مراجعت شده، به زادگاه اصلى خویش( تبریز) برگشتم و ده سال و خُرده اى در آن سامان به سر بردم که حقّاً باید این دوره را در زندگى خود دوره خسارت روحى بشمارم، زیرا بر اثر گرفتارى ضرورى به معاشرت عمومى وسیله تأمین معاش( که از مجراى فلاحت بود) از تدریس و تفکّر علمى( جز مقدارى بسیار ناچیز) بازمانده بودم و پیوسته با یک شکنجه درونى به سر بردم. در سال 1325 از سرو سامان خود چشم پوشیده، زادگاه اصلى را ترک گفتم و متوجّه حوزه قم گردیده، بساط زندگى را در این شهر گستردم و دوباره اشتغالات علمى را از سر گرفتم و تا کنون که اوایل 1341 مى باشد، روزگار خود را در این سامان مى گذرانم. در اوایل تحصیل که به صرف و نحو اشتغال داشتم، علاقه زیادى به ادامه تحصیل نداشتم و از این روى هر چه مى خواندم، نمى فهمیدم و چهار سال به همین نحو گذرانیدم. پس از آن، یک باره عنایت خدایى دامنگیرم شده، عوضم کرد و در خود یک نوع شیفتگى و بى تابى نسبت به تحصیل کمال حسن نمودم.

علامه طباطبایى این زندگى نامه را در سال 1341 نوشت و حدود بیست سال بعد، در قید حیات بود.

وفات‏

در آبان 1360 مطابق محرم الحرام 1402 به لقاءالله پیوست و در مسجد بالاسر حرم حضرت معصومه( س) به خاک سپرده شد.

آثار

از علامه طباطبایى علاوه بر تفسیر مشهور المیزان آثار زیر بر جاى مانده است: سنن النبى، اصول فلسفه یا روش رئالیسم، کتاب توحید( شامل سه رساله)، نهایة الحکمه، بدایة الحکمه، شیعه در اسلام، قرآن در اسلام، وحى یا شعور مرموز، حکومت در اسلام، اعجاز، على و الفلسفة الالهیه، حواشى بر کتاب کفایة الاصول، حواشى بر کتاب الانصار الاربعه ملاصدرا، تعلیقاتى بر شش جلد اول تا ششم بحارالانوار و رساله‏هایى که منتشر نشده است.

 

 

خفتم کردن

زنگ عربی بود معلم عربی مون اقای.....هر کاری داشت می گفت من انجام بدم بعدش هم هی تشویقم می کرد مثلا از روی درس می خوندم رسیدم به جایی که آیه ی عربی بود بعدش آیه رو که خیلی هم سخت نبود خوندم بعد که تموم شد معلممون گفت آفرین خیلی خوب خوندی بعدش یه کارت امتیاز بهم داد . وقتی تموم شد معلممون چنتا جمله ی عربی نوشت گفت معنی کنیم من معنیم رو تموم کرده بودم که معلممون گفت کی می خواد معنی رو بگه من دستمو گرفتم بالا به من اشاره کرد و گفت معنی کن منم آیه رو خوندم و معنی کردم بعد دوباره گفت آفرین و یه کارت امتیاز ددیگه بهم داد آخر زنگ بود،بعدش گفت می خوام دانش آموز نمونه ی کلاس رو معرفی کنم بعد بلند اسم منو خوند و یه کارت امتیاز دیگه بهم داد.

حالا لابد می گین کجا خفتم کردن الان می گم                                                                   زنگ تفریح که خورد چند نفر از هم کلاسی هام اومدن و یقه ی منو گرفتن گفتم چی شد 

یهو دیدم با چشمای پر خون نگام کرد و گفت اقای .....چرا همش به تو می گه افرین بعد اون وقت حتی اسم منو هم نمی دونه بعد چنتا چگ افسری حواله ام کرد 

هیچی دیگه آخرش هم هرچی کارت امتیاز گرفتم کوفتم شد

 

اینرنت وصل شد البته فقط....

اینترنت ثابت کاملا وصل شده 

ولی مال گوشی ها نه

۱ ۲ ۳ . . . ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰
اینجا میتونید نوشته های تلخک رو بخونید :)
امیدوارم از حضور در اینجا لذت ببرید :))
خوشحال میشم با نظراتتون من رو یاری کنیذد :)))

فقط همین ...
در پناه حق باشید ان شاءالله :)
Designed By Erfan Powered by Bayan